ای که با نامت جهان آغاز شد دفتر ماهم به نامت باز شد
خیلی وقت بود که می خواستم سر بزنم به وبلاگم ولی جور نشد
بازم خدا روشکر امروز فرصت شد
دو شبی هست که حالم گرفته واسه آرشیدا شبا خیلی بی قراری میکنه وبا گریه می خوابه پریشب که از عالم وآدم اسم میاورد مثلا:خانم ،نی نی پسر
،حتی مربی ژیمناستیک آرشام آقای صدر ،
کلی هم از روباه وشیر وشغال می گفت که: روباه بی دبده (بی ادبه ) زبون در آورده واینکه پبشی چی میگه . گاو چی میگه .جوجه چی میگه و...... منم
که مجبور بودم با صدای همشون حرف بزنم آخه آرشیدا داره به دو سالگیش نزدیک میشه و از شیر خوارگی در میاد حالا این روزا بی قراره .
دختر قشنگ مامان
ورودت به دنیای کودکی مبارک وقشنگ .الهی زنده باشی . سرسبز ترین بهار تقدیم تو باد .
نظرات شما عزیزان:
تلخ ترین خاطره 
ساعت12:11---23 دی 1393
شاید کفر باشد
شاید کفر باشد درد دل هامان با صاحبمان
ولی می دانم او آنقدر مهربان است که از ذره ذره ی وجودمان با خبر است
پس راحت نجوایش می کنم به امید...
یه سر هم به وب من بزن دوست عزیزم
منتظرم
شاد باشی