زلال کودکانه لحظه های کودکانه
| |||||||||||||||||||||||
|
سلام چند روزیه مادر وآجی لیلا واسه عمل چشم مادر بیمارستانن اشکهاي مادر , مرواريد شده است در صدف چشمانش ؛ دکترها اسمش را گذاشتهاند آب مرواريد! حرفها دارد چشمان مادر ؛ گويي زيرنويس فارسي دارد! دستانش را نوازش مي کنم ؛ داستاني دارد دستانش الهی سایه مادر رو روسرمون نگهدار .آمین عملش توی شب قدر بوده . خدایا به حرمت این شب عزیز کمکش کن دیگه مشکلی براش پیش نیاد وعملش خوب بشه . این دومین باری یه که مادر چشمش رو عمل میکنه وآجی لیلا که همیشه مدد کار و همراه اون تو شرایط سخت بوده وهست تا ما به زندگی و کارمون برسیم الهی به حرمت خدمتش به پدر ومادر وهمه ما، خوشبختش کن. چند روزی یه آرشام وآرشیدا رو خونه خاله شون میذا رم تا مادر جون از بیمارستان بیاد . و اونا هم حسابی با زهرا ومحمد سرگرمن جالبه داین دوروز هر بار که آرشیدا میاد یه شلوار جدید که خاله اش دوخته پاشه مادر جون ،خاله لیلای خوبم ،وخاله فرنگیس از همه تون متشکرم به خاطر محبت ها وزحمتهایی که برامون میکشید چند روز پیش از خیابون رد می شدیم که آرشام با نگاه به یه بنر روبروی ارشاد گفت :مامان غلطک میخاد بیاد گفتم : نترس عزیزم غلتک اگه هم بیاد واسه آسفالت خیابون یا پیاده رو میاد کاری با ما نداره وقتی فهمید متوجه منظورش نشدم گفت: اونجا رو نگاه کن اونو بخون که رو دیواره . وقتی نگاه کردم وخوندم دیدم تبلیغ یه سیرکه و منظورش دلقکه نه غلطک.اونوقت بود که وقتی بهش گفتم خودش هم زد زیر خنده که مامان من به دلقک گفتم غلطک . منم گفتم مجید اون دلقکه نه غلطک قربونش برم الهی . واما اندر احوالات آرشیدا : که دیشب موقع صرف شام نوشیدنی روی سفره بود و هرکدوم توی لیوان مخصوص خودمون ریخته بودیم که بخوریم که یه دفعه آرشیدا که مال خودشو خورده بود اومد بالای لیوان من نگاه کرد وگفت : این مال کیه ؟ گفتم :معلومه من گفت: خو بخورش (البته با بیان اون یعنی نخورش بده به من بخورم ). نمیدو نید تو اون لحظه چه حسی بهم دست داد اگه خوردنی بود حتما به جای نوشیدنی آرشیدا رو می خورم که اینقد با زبون نرم وملایم کودکانه اش خواسته اش رو به زیبایی ازم خواست با خودم گفتم خدایا چه خوب می شد اگه ما ادم بزرگا هم دنیامونو به زیبایی دغدغه های کودکانه می دیدیم و نیاز ها مونو با زبون شیرین وبدون نیش وکنایه اونا میزدیم اون لحظه بود که فهمیدم باید از این رفتار های زیباش درس بگیرم مهم نیست مادر باشم یا هرکسی دیگه مهم درسی بود که اون بهم داد سلام رمضونتون مبارک . چه شبها وروزهای مبارکیه ،سخت اما شیرین ودلچسب و خوش به حال اونایی که این سختی ها رو می کشن تا فرمان خدا رو به جا بیارن و پاداشش رو بگیرن بیایید حالا که مهمون سفره پر خیر وبرکت خداییم واسه همدیگه دعا کنیم .واسه فرج آقامون امام زمان، واسه شفای بیمارا، واسه گرفتارا ،وواسه خوشبختی جوونا . چون همه می دونیم شب در رحمت گردون باز است دل شب خلوت اهل راز است با آرزوی قبولی طاعات وعبادات شما التماس دعا شاید بهانه است ، شاید نشانه است ،شاید فقط مهر باشد این سلام دیروز عصر حول وحوش غروب رفتیم فروشگاه ورزشی،لباس بخریم کلاه چقد ر؟ )وفروشنده گفت :ده هزار تومن. دیدیم خوشش میادبراش خریدیم وخدا می دونه چقد ذوق زده شد باباش هم مردونگی کرد ویه دست لباس تیم بارسا رو براش خرید اونم شماره مورد علاقه اش 10 (مسی)و آرشیدا که مات ومبهوت از خوشحالی آرشام داداشش بودخطاب به داداشش گفت : مسی)گفتیم تو هم میخوای؟ گفت:( آره لونالدو ).واسه اونم لباس رونالدو رو خریدیم .رنگ سرخابی وچقد به دوتاشون میاد . ماشالا .خوشحال شدم که دو تا با لب خندون از فروشگاه بیرون اومدن همونجا رو لباساشون پوشیدن وتا خونه باهاش اومدن آرشام اونقد لذت میبرد که شب رو با لباس های مسی خوابید وصبح باهاشون رفت پیش دبستان مبارکتون باشه گلای نازم لباس عافیت بپوشید . سلامت همه آفاق در سلامت توست به هیچ عارضه شخص تو دردمند مباد . قربون بچه های گل نازم برم بنویسم به قول آرشیدا دختر کوچولوی ناز 2 سال و5 ماهه ام که وقتی حرف بدی میاد رو زبونش یا حرکت بدی میکنه (به خاطر سر به سر گذاشتن داداشش آرشام )میگه (عذر خواهی)بعدش یه جور طلبکارانه و با نمک به اون کسی که شنونده حرف بدش بوده میگه:( بگو عذر خواهی ) وواکنش منو که میبینه فوری میگه : مامان خوبم . مامان نازم . ببخش.اگه جواب ندم باعصبانیت مییگه ببخش. کسی نیست بگه بابا یه سوزن به خودت بزن یه جوالدوز به دیگران .حرف بدش رو زده از طرف هم می خواد عذر خواهی کنه . این هم اندر حکایت منو دخترم اما آرشام پسر ناز 5ونیم ساله ام : دیشب که نشسته بودیم وشعر شمشاد شجاع رو میخوندیم آرشیدا میگفت " گهرمان ما (قهرمان ) ،آرشام شجاع ، میره به جنگ گرگ و اژدها و آرشام تندی میگه : بگو داداش شجاع نه آرشام شجاع
در مدرسه تمرین کرد ودر جامعه کامل نمود باتقدیم احترام به شما وسپاس از لطفتان .
سال نو مبارک
سال نو 94 برهمه شما عزیزان مبارک و خجسته باد انشاالله که سال خوبی برای همه باشه. آمین
به تازگی یه نسیم صبحگاهی روی برگی کوچک است این سلام . امروز هم می خواهم خاطره ای بسازم در این دقایق زیبا با این سلام صمیمی خیلی وقته که فرصت نشده بنویسم از زندگی ،از لحظه های ناب وزیبا ،از درسهای آن ............ و بجز شکر گزاری نباید نوشت الهی شکرت که جز تو دستگیری ندارم خانواده ام همه را به تو می سپارم حامی شان باش . هر چه خواهد خاطرش ما آن شویم و آن کنیم هر کجا ما رادهد جا جای ما آنجا خوش است . |
دی 1396 تير 1396 فروردين 1396 مهر 1395 شهريور 1395 تير 1395 ارديبهشت 1395 فروردين 1395 اسفند 1394 بهمن 1394 دی 1394 آذر 1394 آبان 1394 مهر 1394 شهريور 1394 مرداد 1394 تير 1394 خرداد 1394 ارديبهشت 1394 فروردين 1394 اسفند 1393 بهمن 1393 دی 1393 آبان 1393 مهر 1393 تير 1393 خرداد 1393 ارديبهشت 1393 فروردين 1393 اسفند 1392 بهمن 1392 فروردين 1391 | |||||||||||||||||||||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |